روابط عمومی موسسه زیتون: برگزاری دوره‌ها و کارگاه‌های مختلف آموزشی مسیری است که آکادمی زیتون طی یکی دو سال اخیر با برنامه‌ریزی دقیق و همه‌جانبه نسبت به برگزاری منظم و هدفمند آن اهتمام جدی داشته است.

یکی از کارگاه‌هایی که علیرغم نوپا بودن اما با استقبال قابل‌توجه مخاطبان مواجه شده؛ کارگاه «نیوفلدر» با حضور «یاسین حجازی» است. تاکنون دو دوره از این کارگاه برگزارشده و خوشبختانه خبرهای خوشی از این کارگاه به گوش می‌رسد که تلاش هنرجویان جوان ثمر داده و به‌زودی شاهد انتشار سه پادکست جدید از مجموعه پادکست نیوفلدر هستیم.

تعطیلی پیش از آغاز دوره سوم کارگاه، فرصت خوبی بود تا گپ و گفتی با برخی از هنرجویان این کارگاه داشته باشیم؛ از فرآیند مباحث کارگاه بدانیم، از همنشینی هنرجویان با یاسین حجازی بشنویم و چند خط از تولیدات این هنرجویان را با هم بخوانیم.

پیشنهاد می‌کنیم در ادامه با ما همراه باشید و گفتگوی زیتون با «مجتبی صحتی» هنرجوی جوان دوره اول کارگاه نیوفلدر و یکی از نویسندگان متن در دست انتشار این پادکست را بخوانید:

مجتبی صحتی دانشجوی رشته روانشناسی است، علاقه زیادی به نوشتن دارد و تا پیش از نیوفلدر، اهل گوش دادن به پادکست نبوده و به قول خودش تنها پادکستی بوده که از ابتدا تا انتهایش را شنیده و کم کم دچارش شده است.

22 ساله است و تا امروز علاوه بر همکاری در برنامه‌های مختلف تلویزیونی، امضای او را در اپیزودی از پادکست «انسان» هم می‌توان سراغ گرفت.

گفتگو با این هنرجوی جوان را از متن تازه‌ای که حاصل حضورش در کارگاه نیوفلدر و همنشینی با یاسین حجازی است آغاز کردیم و این‌طور برایمان گفت:

در این کارگاه سه پادکست قرار است تولید شود که نویسندگی یکی از این متن‌ها را من بر عهده دارم. موضوع آن به داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) و فرارش از شهر و همچنین خروج سیدالشهدا (علیه‌السلام) از مدینه اشاره دارد با در نظرگرفتن آیه 21 سوره قصص که این دو شخصیت در دو برهه تاریخی و عیناً هنگام فرار از شهر بر زبان آورده‌اند.

حالا اینکه اصلاً موضوع فرار در ارتباط با حسین بن علی (علیه‌السلام) صدق می‌کند یا چرایی ارتکاب به قتل حضرت موسای نبی و بعد فرار ایشان همه و همه مباحثی است که در خلال نگارش این متن بارها به چالش کشیده و بحث شده است.

- نگارش متن چه مقدار به طول انجامید و اکنون در چه مرحله‌ای از کار قرار دارید؟

خوشبختانه متن به لحاظ ایده و سوژه تائید شده و اکنون در مرحله ویرایش نهایی و پیش‌تولید قرار دارد.

اصل متن یک طرح یک خطی است اما تاکنون چندین بار بازنویسی و ویرایش شده، در واقع به‌واسطه اینکه برای برخی قسمت‌ها منابع تاریخی نداریم و رویکرد ما در کارگاه نیوفلدر هم این است که از متن قران و عهد عتیق خارج نشویم، علاوه بر اینکه در دسترس نبودن متن کافی، از یک سو ممکن است شائبه تخیلی شدن موضوع را پیش بیاورد و از طرفی هم یک متن خشک تاریخی را برای مخاطب تداعی کند و از این رو نیاز بوده که متن پادکست به دقت مسیر منطقی خود را طی کند.

- کمی از فرآیند خود کارگاه بگویید:

در این کارگاه بنا بر آموزش نویسندگی نیست. در واقع یک نوعی از دورهمی است. سعی ما بر این است که در آغاز مسیر ذهنی را منطبق با منطق پیش بیاوریم، بعد وارد متن مقتل می‌شویم و در مقاطع مختلف دنبال سوژه یابی هستیم. سبک نوشتن متن هم کاملاً منطبق بر ادبیات آمریکای شمالی است.

- دلیل علاقه‌مندی به پادکست به‌ویژه نیوفلدر و شرکت در این کارگاه چه بود؟

نیوفلدر تنها پادکستی است که من از ابتدا تا انتهایش را کامل گوش دادم، به دلیل اینکه متنش منطقی بود. مسیر منطقی که از 11 سپتامبر به عاشورا برسد، یک مسیر منطقی است که خیلی برای من جذاب بود و از طرفی هم به دلیل علاقه زیادی که به نویسندگی داشتم، موجب شد در اولین زمان برگزاری کارگاه، ثبت‌نام کنم.

- دلیل محبوبیت پادکست به‌طور اعم و نیوفلدر به‌طور اخص را چه می‌دانید؟

به عقیده من اشباع‌شدگی از رسانه‌های دیداری متعددی که در فضای مجازی داشتیم، موجب شد فضای شنیداری به نوعی پررنگ شود و از طرفی شلوغ بودن و زرق‌وبرق رسانه‌های دیداری باعث شد سادگی پادکست‌ها خیلی خوب دیده شود؛ اما در مورد نیوفلدر به نظر من منطقی بودنش رمز محبوبیتش است.

نیوفلدر از عاشورا و کربلا به‌گونه‌ای روایت می‌کند که ذهن مخاطب را درگیر کرده و شنونده بعد از شنیدن آن رها نمی‌شود. بیشتر شبیه یک گفتگوی دونفره است که ممکن است برای همه ما پیش بیاید.

- انتخاب موضوع در جذب مخاطب چه میزان اثرگذار است و شما در متنی که نوشتید چقدر به این بعد قضیه توجه داشتید؟

در همین پادکست نیوفلدر شاهد روایت و بیان یک سوژه تکراری هستیم، موضوعی که بارها و بارها از آن شنیده‌ایم، بنابراین لزوما نو و بکر بودن، ضامن موفقیت یک پادکست نیست. آنچه موجب جذب مخاطب شده، منطق حاکم بر آن و دغدغه مندی اش است که مخاطب را با خود همراه می‌کند. در واقع وقتی متن از جنس دغدغه مندی باشد، مخاطب را هم دغدغه مند می‌کند؛ بنابراین پادکستی خوب و موفق است که نویسنده دغدغه آن را داشته باشد، موضوع را دوست داشته باشد و از نوشتن ناامید نشود. من برای این پادکست شش بار موضوع عوض کردم تا به موضوع نهایی رسیدم. متن هم بارها ویرایش شده نه به لحاظ ویرایش صوری که حتی چندین بار متن را از ابتدا دوباره نوشتم و اگر بازهم تکرار می‌شد، امکان نداشت خسته و ناامید شوم و همچنان ادامه می‌دادم.

فکر می‌کنید متنی که برای این پادکست نوشتید چقدر قابلیت دفاع و ارائه علمی دارد؟

واقعیت این است که ما در داستان حضرت موسی (علیه‌السلام) با یک پارادوکس مواجهیم؛ از طرفی عدل خداوند و از طرفی هم انتخاب فردی که مرتکب قتل شده به عنوان پیامبر و هدایتگر یک قوم. این خیلی شبهه بزرگی است؛ که یا تاریخ تحریف شده یا قتل ناحق است. من تمام تلاش خود را مصروف شبهه‌زدایی از ایشان کردم. شرایط را به گونه‌ای توصیف کرده‌ام که مخاطب با شنیدن آن تقریبا متوجه متن می‌شود و حق را به حضرت موسی می‌دهد.

محور فعالیت‌های موسسه زیتون طرح مسئله معرفی جهانی امام حسین (علیه‌السلام) است. محور اصلی نیوفلدر هم داستان عاشورا و کربلاست. این دو به نوعی به هم مرتبطند اما شما چگونه با این فضا و این موضوع ارتباط گرفتید؟

ارتباط من با نوشتن متن پادکست از رفاقت من با سردبیر پادکستی به نام «انسان» شروع شد، پادکستی مرتبط با دهه اول ماه محرم و پیشنهاد نوشتن متن برای حضرت رقیه (سلام‌الله علیها) حقیقت این است که من ابتدا زیاد با این حوزه آشنا نبودم. به‌واسطه این رفاقت و همکاری و البته ارادتی که به حضرت رقیه داشتم، نوشتن متن مرتبط با شب سوم محرم به من سپرده شد. با وجود اینکه من اصلا فرصت نداشتم و به شدت درگیر برنامه‌ها بودم، اما کم‌ کم شروع به نوشتن کردم و بعد از آن شبرینی به جانم نشست که هرگز فراموش نمی‌کنم و الان شش ماه است درگیر این متن هستم و خسته نشدم.

بعد از اتمام این کار، نوشتن متن پادکست را ادامه خواهید داد؟ سوژه بعدی شما کدام صحنه از کربلا خواهد بود؟

بله مشتاقانه به نوشتن ادامه خواهم داد. موضوعی که بعد از مشخص شدن تکلیف این پادکست و انتشار ان به سراغش خواهم رفت؛ داستان «حرمله» است و مهارت این فرد در تیراندازی که چگونه می‌شود فردی با این مهارت که با یک تیر، هدفش را از پای در می‌آورد، تیر سه شعبه با خود به میدان جنگ آورده است و موضوع جانبی که برای تکمیل این داستان استفاده خواهم کرد شخصیت «مارادونا» است. فوتبالیست تکرار نشدنی که مهارت گل زدن با روش‌های مختلف را دارد اما در یک بازی حساس با پیشینه سیاسی، کاری می‌کند که ماندگار شود. من قصد دارم در این داستان با نوشتن از این ماهر بودن حرمله، در ادامه رذالت این فرد را به تصویر بکشم.

یک تصویر از کارگاه نیوفلدر برای مخاطبان و افرادی که هنوز آشنایی زیادی با این کارگاه ندارند شرح دهید؟ آیا حضور در این کارگاه نیاز به‌ پیش‌زمینه خاصی دارد؟

کارگاه نیوفلدر قطعاً و حتماً هدفش آموزش نوشتن و کلاس نویسندگی نیست و می‌خواهد با روزمره‌هایی که به آن عادت کرده‌ایم، امام حسین (علیه‌السلام) را به ما نشان دهد.

واقعاً کارگاه با توجه به رویکردی که دارد، نیاز به هیچ پیش‌زمینه‌ای ندارد. هرکسی که به این حوزه علاقه داشته باشد، می‌تواند در کارگاه شرکت کند. خود استاد حجازی هم بارها بر اهمیت علاقه به عنوان شرط مهم حضور در کارگاه تاکید داشته‌اند، البته این را هم بگویم ماندن و ادامه دادن در کارگاه به خود هنرجوها بستگی دارد، بسیاری از دوستان بودند که چند جلسه در کارگاه حاضر شدند و بعد از مدتی از ادامه راه منصرف شدند و این واقعا به توانایی و انگیزه خود فرد بستگی دارد.

فکر می‌کنید به همان میزان که حضور در فضای کارگاه در هنرجویان اثرگذار بوده، دوره مجازی هم می‌تواند این اثرگذاری را داشته باشد؟

تجربه حضور در این کارگاه حداقل برای من ثابت کرده است که کارگاه نیوفلدر واقعاً نوعی تعامل است؛ نشستن و بحث کردن‌ها، طرح شبهه‌ها و پاسخ به آنها، متن‌هایی که ایده و ادبیات و جزئیاتش هرکدام ثمره این دورهمی و بحث و چالش‌هاست و در کنار آن شوخی‌ها و گفتگوهایی که انرژی مضاعفی به هنرجو می‌دهد، همه و همه نتیجه حضور در کارگاه است و من فکر نمی‌کنم به شکل مجازی این نتایج محقق شود.

فضای خود موسسه زیتون را چگونه دیده‌اید؟

موسسه زیتون به معنای واقعی فضای «خونه مادربزرگه» است. یک فضای آرام و خودمانی، با حیاط باصفا و جمعی که تداعی‌کننده همان آرامش نوستالژی خانه مادربزرگ هست و اصلاً برای من فضای مرسوم موسسات آموزشی را ندارد، حداقل زیتون شنبه‌های بعدازظهر با یاسین حجازی هیچ‌وقت برای من شکل آموزشی نداشته و من بسیاری از اوقات حتی آنتن زنده تلویزیون را به شوق حضور در این کارگاه رها کرده‌ام و این برای من بسیار خوشایند است.

به نظر من این حس مشترک خیلی از هنرجوهاست. همه ما بعد از پایان دوره اول کارگاه به نوعی افسرده شدیم و بدون اغراق منتظر شروع دوره دوم بودیم که دوباره در کارگاه شنبه‌های زیتون شرکت کنیم، ایده بگیریم و متن بنویسیم...