به گزارش روابط عمومی موسسه زیتون، چهارمین شب از مراسم عزاداری حسینی، همزمان با دهه اول ماه محرم با حضور عزاداران و دوستداران اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در محل موسسه زیتون برگزار شد.

در این مراسم «علی اشرف فتحی» مدرس حوزه و پژوهشگر دین با موضوع «یاری امام حسین (علیه‌السلام) به مثابه فلسفه زندگی» به ایراد سخن پرداخت.

وی در بخش آغازین سخنان خود به شورش‌های متعددی که پس از واقعه عاشورا علیه حکومت بنی‌امیه صورت گرفت، اشاره کرد و در جریان شناسی این حرکت‌های اعتراضی اظهار داشت: شوک ناشی از واقعه کربلا و نیز حادثه «حره» مبنای حرکت‌های اعتراضی متعدد علیه حکومت مرکزی شد و این قیام‌ها تا حدود 70 سال بعد و پایان عمر حکومت بنی‌امیه ادامه یافت و پس از آن به دوران حکومت عباسیان نیز کشیده شد.

فتحی از دو گروه شیعیان و زبیریان به عنوان دو گروه عمده معترضین نام برد و افزود: قیام ناکام «زید بن علی» پسر امام سجاد (علیه‌السلام) که در نهایت منجر به ایجاد فرقه زیدیه شد، از مهم‌ترین حرکت‌های شیعی بود.

این پژوهشگر مطالعات شیعه در تبیین مسئله اهمیت زندگی و نسبت آن با نهضت شهادت‌طلبانه حسینی به روایتی از گفتگوی «متوکل ابن هارون» و «یحیی بن زید» اشاره کرد که متوکل در مسیر بازگشت از سفر حج و در برخورد با یحیی بن زید، علت کمی پیروان زیدیه را از وی پرسید؟ و یحیی چنین پاسخ داد که عمویم محمدباقر و پسرعمویم جعفر صادق (علیهم‌السلام) مردم را به زندگی دعوت می‌کنند، در حالی که ما آنها را به مرگ دعوت می‌کنیم.

حال ممکن است این سوال مطرح شود که نهضت شهادت‌طلبانه امام حسین (علیه‌السلام) با این سیره امام باقر و امام صادق (علیهم‌السلام) در تضاد است، اما باید گفت طبق قرائن موجود، امام تمایلی نداشتند جنگ را به عنوان اولین راه حل ممکن انتخاب کنند و بدین‌وسیله زندگی خود و نزدیکانشان را به خطر اندازند. یکی از این قرائن که اتفاقا در منابع زیدیه هم ذکر شده است، به قبل از واقعه عاشورا باز می‌گردد. زمانی که امام در مواجهه با لشکر عمر سعد، سه پیشنهاد ارائه فرمودند؛ نخست اینکه اجازه بده ما به همان‌جایی که بودیم بازگردیم که احتمالاً مقصود حضرت مدینه بوده است، یا اینکه به یکی از مناطق دوردست جهان اسلام برویم و پیشنهاد سوم اینکه اجازه بده من پیش یزید بروم و با او صحبت کنم.

به گفته فتحی، بعضی تصور کرده‌اند درخواست سوم امام به معنای بیعت با یزید است. درحالی که وقتی امام به عمر بن سعد می‌گوید اجازه بده نزد یزید بروم، به احتمال زیاد می‌توان گفت امام قصد داشته از این طریق زمان بخرد و تا حد امکان مانع وقوع جنگ شود. نکته قابل توجه دیگر اینکه امام با یزید نسبت خویشاوندی داشته است. شاید ایشان قصد داشته از این فرصت نیز استفاده کند و به نوعی مانع وقوع جنگ شود و چه بسا نزد امام، سخن گفتن با یزید بهتر از سخن گفتن با واسطه‌های وی بوده است.

این پژوهشگر دینی در بخش دیگری از سخنان خود به روایتی از «عقبه بن سمعان» غلام رباب، همسر امام حسین (علیه‌السلام) اشاره و بیان کرد: عقبه از بازماندگان واقعه عاشورا است. او پیشنهادهای سه‌گانه فوق را تکذیب می‌کند و می‌گوید تنها چیزی که من شنیدم این بود که امام به عمر بن سعد گفت مرا رها کنید تا به زمین پهناور خدا بروم و ببینم چه پیش می‌آید. همچنین در روایتی دیگر «ابی مخنف» از قول امام سجاد (علیه‌السلام) نقل می‌کند که من در خیمه بیمار بودم، در همین حین شنیدم پدرم در حالی که مشغول صیقل دادن شمشیرش است، این عبارت را بر زبان جاری ساخت که «یا دهر اُف لک...» وقتی من این ابیات را شنیدم، بغض کردم و متوجه شدم دیگر کار به آخر رسیده است اما به روی خود نیاوردم تا مبادا عمه‌ام ناراحت شود. با این وجود، عمه‌ام متوجه موضوع شده و نزد امام رفتند، با ایشان گفتگو کردند و حضرت ایشان ر به صبر و بردباری توصیه فرمودند.

وی با جمع‌بندی روایات مختلف در این زمینه تاکید کرد: روایات مختلف نشان می‌دهد تلاش امام بر این بوده است که جان خویش و نزدیکانشان را حفظ کنند. در این مسیر حتی یک نفر را هم اجبار به همراهی سپاه خود نکردند. البته افراد را تشویق می‌کردند اما هرگز اجبارشان نکردند. کما اینکه ایشان شب عاشورا به یارانشان فرمودند من ولایتم را از شما برداشتم، می‌توانید بروید. البته این‌که امام قصد نداشتند زندگی خویش و نزدیکانشان را به سادگی به خطر بیندازند، موجه و منطقی به نظر می‌رسد؛ اساساً چرا باید امام اصرار داشته باشد به‌عنوان نخستین راه‌حل جان خویش را فدا کند، به‌ویژه اینکه جان در فقه شیعه اهمیت بسیار زیادی دارد و فقهای شیعه درباره لزوم حفظ جان بسیار محتاط هستند.

فتحی در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: امام حسین (علیه‌السلام) تا آخرین لحظه ممکن تلاش کرد از زندگی دفاع کند و این نگاه والایی است که به واقعه عاشورا ارزش می‌دهد و درس مهمی برای انسان امروز است. ایشان وقتی در نهایت همه راه‌ها را بن‌بست یافتند و کار به جایی رسید که تداوم زندگی برای ایشان با ننگ و ذلت همراه بود، تصمیم گرفتند جان مبارکشان را در طبق اخلاص بگذارند. لذا هنگامی شهادت را ترجیح دادند که تداوم زندگی برایشان جز با تحقیر و ذلت ممکن نبود.

این مدرس حوزه در خاتمه سخنان خود تاکید کرد: آموزه مهمی که می‌توان از نهضت حسینی فرا گرفت، مصداق این مصراع است که «نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم برو» اگر قرار است ما رهروی عاقل برای پیشوای آزادگان جهان باشیم، باید به این وجه مهم از سیره امام بپردازیم که برخلاف تصور برخی، امام حسین (علیه‌السلام) برای جان انسان، زندگی خود و دیگران بهای زیادی قائل بودند و تا لحظه آخر تلاش کردند مانع وقوع جنگ شوند.